دیگری
در ساحت اندیشه، واژۀ «دیگری» در معناهای گوناگونی تبلور مییابد. دیگری،گاه به معنای «غیر از خود» و گاهی در تعریف «هستی» نمایان میشود و گاه نیز بخش پنهانی از «خویشتن خویش» است.
گویی «دیگری» جرقۀ کوچکیست در اتاق تاریک بازشناسی ما از خود، که میتواند تبدیل شود به شعلهای فراگیر و نوری که زوایای پنهان ذهن را آشکار میکند، چراکه به قول باختین: «همیشه فهم ما از چیزی بر اساس رابطۀ آن با دیگری شکل میگیرد.»
دریدا بر این نکته تأکید دارد که هر نظامی (چه زبانی، چه هویت فردی به نام من و غیره) بدون قرار دادن «دیگری و خود» بیمعنیست. همیشه دیگری درون خود حضور دارد و فردیت یا هویت فردی بدون جاگذاری دیگری مفهومی انتزاعی و ناممکن است.